صحنه های پیش ِ رو (۲)
سعيد مدانلو

وحشت در بازار اسلامی و برخی قضایا
بحران سرمایه اسلامی اول بدجوری یقۀ بازار را گرفته است، ولش هم نمیکند. اینها که علیه جمهوری اسلامی بازار تعطیل میکنند، داستان ِ هوا پس است، کمربندها را باید تنگ ِ تنگ کرد را نمیفهمند. یعنی مفهوم نشدند. قیمه پلوی بازار دیگر بوی گند حاجی گرفته. حاجی دیگه قیمه پلوش خاصیت قدیمو نداره. مکه را هم دارند تعطیل میکنند. رفتنش دیگه صرف نمیکنه. حاجی دیگه نمیکشه تاوون پس بده. بابا از اینهمه که بالا کشیدی یک خورده اِخ کن بده حکومت لازمش داره. باید تیر و تفنگ بخره. حاج آقا تیر و تفنگ خریدن خرج داره. لات و لوت تربیت کردن که طرحو اجراییش کنه خرج داره. مردم عزم کردن در قلعه رو از جاش در بیارند. این یکی رو حالیت میشه؟ یا هنوز سرت بوی  قیمه پلو میده؟

بازار بین الحرمین! ما بچه بودیم مدرسه میرفتیم ازش مداد میخریدم اینهم بسته شد. ″مملکت″ خودمان  که بودیم هر مداد و دفتر و کتاب و قلم دوات لوکس از جعبه های بازار بین الحرمین در می آمد. نصف بیشتر جوانیمان را گذاشتیم و تهران را گز کردیم بالاخره کشف نکردیم این بازار بین الحرمین لامسّب کجاست. بله، حاج آقاهای این بازار و چندین ِ دیگر از بازارهای صاحب نام هم مشتری نداشتند. هر وقت ″مشتریان عزیز″ بازار نمی آیند تنها کسادی بازار نیست که حاج آقا را نگران میکند. کسادی بازار را حاج آقا میتواند یکی دوسال تحمل کند. منتها در منطق بازار خلوت شدن هر بازاری نشانۀ شلوغ شدنش در آینده است. خطر در این است که هجوم آیندۀ مشتریان به بازار تهران و هرکجای دیگر آن مملکت ازهمان هجومهای بدی که خبرش را میدادند باشد. اینجاست که تعدادی از کله گنده های نزول اسلامی خور این بازار باید ″افشاگری″ و کله پا شوند تا بقیه موقعیت ″خطیراسلام و مصلحت مسلمین″ را درک کنند.

حاج آقایان مالیات بر ″ارزش افزوده″ نمیخواهند بدهند. ارزش افزوده، نامِ دورِ ضریح امام طواف و سه بار با آب کُر غسل ِ تطهیر داده شدۀ همان سود است. با ارزش اضافه اشتباه نشود. عبارت ″ارزش افزوده″ را بیشتر رفسنجانی مصرف میکند. او زبان و لب و دهانش نمیگردد بگوید، سود! شنیدن واژۀ سود همیشه برایش ″وحشتزا″ بود. حالا ما هم میگم ″ارزش افزوده″ تا به محبوبیت به شدت صعود کردۀ ایشون نزد ″صاحبدلان سبز″ کمی بیفزاید.  

در شرایطی که مردم با خشونت حکومت در افتاده اند و به درافتادنهای بعدی فکر میکنند، امر سرفیدن از مردم کار را برای حکومت به جاهای باریک میکشاند. مطالبات اقتصادی قوی و بنیان کن با بی ثباتی و سرگیجۀ حکومت در بالا و تورمی که دارد سر به ملکوت اعلا میکشد، اینجا سرمایه داران باید برای نجات سرمایه قربانی بدهند. بویژه مردمی که خرج بازار رفتن هم در جیبشان نیست و جلوی جنایتکارهای اسلامی هم درآمده اند. بنابراین حکومت ناگزیر است حلقه را در بالا هنوز تنگ تر کند. طرد کامل ″اصلاح طلبی″ از حوزه عمل قدرت سیاسی، آن بخش از سرمایۀ اسلامی را که در شرایط قدرت دولتی داشتن ِ ″اصلاح طلب″ ها ″ارزش افزوده″ بیشتری به جیب میزند، در موقعیت نا به بهنجاری قرار میدهد و بشدت ناراضی میکند. رفسنجانی و تیپ و طایفۀ سرمایۀ او به این جبهه متعلقند. سرمایه داری در ایران تا اینجای قضیه از اسلام رفسنجانی نتوانسته فراتر برود. کمونیستها عجله کنید. سرعت بالا، ترمزهای خوب. پیچ و واپیچ و گردنه زیاد برایتان گذاشتند.

کروبی این روزها دارد برای سرمایۀ تیپ رفسنجانی گریه راه می اندازد. و الحق که حق مطلب را در درجات بالای آخوندی به جا آورد. منتها ″عیب″ کارش این است وقتی گریز به شکنجه ها و ارعابها و تجاوزها آنهم با شهود میزند، تا قتلهای زنجیره ای زمان خاتمی میرود و تا همینجایش هم تا چه درجه بالایی وحشتناک است. حالا حساب کنید که جلوترهایش چقدر وحشتناک بود که گریز زدن سطح بالای آخوندیش در آنجاها آلزایمر میگیرد. خوبست که اسدالله لاجوردی را از ″شهید″ به ″مرحوم″  تنزل درجه داد. بالاخره این شیخ اسلامش تا اینجا بیشتر کش نمی آید. انتظار نداشته باشید در گریز زدنهای بعدی  از ″مرحوم″  به  ″معدوم″ تنزل مقامش بدهد.  

دقت کنید که کروبی در اعتراضیۀ اخیرش به توهین کنندگان به او چه میگوید: ″در عرض چند روز تعدادی کشته شده و برخی آسیب دیده اند به طوری که دندانها و سرها شکسته شده است و حتی چشمانی کورشده است و برخی تحت شکنجه ها جان باخته اند. این در حالی است که معمولاً شکنجه ها برای گرفتن اعتراف با حساب و کتاب صورت میگیرد و حتی اگر آن فرد زیر شکنجه از حال برود او را به بیمارستان منتقل میکنند و باقی بازجویی رادر حالی انجام می دهند که او تحت درمان است. بنابراین از این جهت من می گویم که خشونتهایی از سوی افرادی ناآگاه و بی تدبیر صورت گرفته که بی سابقه است و البته این رفتارها در قبال افرادی بوده که تنها به انتخابات اعتراض داشته اند″

ملاحظه میکنید؟ من هم بی خیال این یک تکه از نوشته را خواندم آخر پاراگرافش انگار چراغ موشی بهمان زد برقمان پرید! دقت کنید این شیخ دارد کدهای شکنجه کردن را به شکنجه گران جمهوری اسلامی یادآوری میکند. این کدها یا به قول او ″حساب کتاب″ شکنجه کردن معمول در جمهوری اسلامی است که از آن بیشتر رفتن را ایشون باهاش مخالف است نه با شکنجه ای که کدها و ″حساب کتابها″ی معمول جمهوری اسلامی را که در حضور امام تعیین شده، رعایت میکند. کروبی معترض است که چرا فراتر از حد تعریف شده و کدهای تعیین شده شکنجه پذیرفته شده در جمهوری اسلامی فراتر رفته اید. فهم و شعور آدمی در مورد این نوشتۀ کروبی قضاوت دیگری میکند؟  

توده ایها این روزها بابت اینکه چه بلایی به دست چه کسانی بر سر سران و صاحب نامان  حزب توده آمد جیک نمیزنند. میترسند سر ِ رشته بیشتر از این بگسلد و چنان بگسلد که انگار زمین و زمان ازهم گسیخت.

شکنجه و اعمال هرگونه آزار روحی و روانی در مورد هرکسی برای تغییرعقیده و یا هر منظور دیگری جرم جنایی محسوب میشود. از نظر کمونیستها این عمل بشدت محکوم و مردود است و نیز تحت هیچ شرایطی در مورد کسی که مرتکب این عمل جنایتکارانه شده نیز به منظورهای سیاسی نمیتوان تخفیف قائل شد. این عمل به عینه پنهان کردن تمام جنایتهائى است که جمهوری اسلامی طی سالیان مدید مرتکب شده است. ″حقوق بشر″ و ″دمکراسی″ تان را بگذارید در ِ کوزه آبش را بخورید. لابد هر یکی در یک بندشان نوشته به خاطر ″مصلحت سیاسی″ میتوان تا نود و هشت درصد دهشتناکترین جنایات یک حکومت را یکجا قلم گرفت. 

حالا به مردم وعدۀ خمینی ″خوب″ را میدهند. آخر توی آن مملکت کدام کس به جز همان آدمکشهای دیروز و امروز جمهوری اسلامی خجالت نمیکشد برای این مردم یک چهرۀ خوب از خمینی ترسیم کند؟ مگر با شستن، تپاله تمیز میشود؟ آنهم در مقابل کسانی که خودشان انده ِ خمینی اند و روی حساب مصلحت و ضرورت همان نظام و بنیانگذارش دنبالۀ کار او را میگیرند. پیغمبر ″اکرم″ که نبود هزار و چهارصد سال پیش بمیرد حالا بتوانند هزار و یکصد معجزۀ و اعمال محیرالعقول و کلام ″حکیمانه″ و ″اکرم و تکریم″ به او نسبت بدهند. همان خمینی رو بالکن بای بای کن، تمام اعمال و کردار و گفتار و احکامش ضبط شده و موجود است. اگر کسی ندید و نشنید. حتماً خواهد دید و خواهد شنید. بی جهت تپاله شویی نکنید. رفتنی هستید. هرچه سریعتر بهتر. *

هجدهم آگست ۲۰۰۹